عمل خانه بردن. عمل غارت و دزدی: رقص در پایشان بزخمه گری ضرب در دستشان بخانه بری. نظامی. شاه دانست کان چه شیوه گری است دزد خانه بقصد خانه بری است. نظامی
عمل خانه بردن. عمل غارت و دزدی: رقص در پایشان بزخمه گری ضرب در دستشان بخانه بری. نظامی. شاه دانست کان چه شیوه گری است دزد خانه بقصد خانه بری است. نظامی
غارت کردن. دزدی کردن. چون: شب خانه یا دکانش را بریدند، چنانکه در خانه هیچ نماند. (از آنندراج) : میتراشد خامه بهر شعر گفتن مدعی میبرد دیگر نمیدانم کدامین خانه را. اشرف (از آنندراج). همیشه گرچه دزد غارت اندیش بریدی خانه مردم ازین بیش. سلیم
غارت کردن. دزدی کردن. چون: شب خانه یا دکانش را بریدند، چنانکه در خانه هیچ نماند. (از آنندراج) : میتراشد خامه بهر شعر گفتن مدعی میبرد دیگر نمیدانم کدامین خانه را. اشرف (از آنندراج). همیشه گرچه دزد غارت اندیش بریدی خانه مردم ازین بیش. سلیم
دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 47 هزارگزی شهرستان شیراز و کنار شوسۀ شیراز به کازرون، این ناحیه در جلگه واقع و آب و هوایش معتدل و مالاریایی است. سکنۀ آن 312تن، مذهب آنها شیعه و زبانشان فارسی و لری است این ده از چشمه و رودخانه قره آغاچ مشروب میشود و محصولاتش غلات، لبنیات و حبوبات است. اهالی بزراعت و گله داری گذارن میکنند. و در آنجا یک باب دبستان و پاسگاه ژاندارمری وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 47 هزارگزی شهرستان شیراز و کنار شوسۀ شیراز به کازرون، این ناحیه در جلگه واقع و آب و هوایش معتدل و مالاریایی است. سکنۀ آن 312تن، مذهب آنها شیعه و زبانشان فارسی و لری است این ده از چشمه و رودخانه قره آغاچ مشروب میشود و محصولاتش غلات، لبنیات و حبوبات است. اهالی بزراعت و گله داری گذارن میکنند. و در آنجا یک باب دبستان و پاسگاه ژاندارمری وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قایم شدن. مکان گرفتن. اقامت کردن. (آنندراج) : اعتمادش بود از روی قیاس خانه نتوان کرد در کوی قیاس. مولوی. یعنی خلاف رأی خداوند حکمت است امروز خانه کردن و فردا تحولی. سعدی. در دلم تا ماه حسنش کرد امشب خانه ای ابر نیسان شد دو چشم از گریۀمستانه ای. میرزاصدر (از آنندراج). ، خانه ساختن. خانه درست کردن: ای آنکه خانه بر ره سیلاب میکنی بر خاک رودخانه نباشد معولی. سعدی. مکن خانه بر راه سیل ای غلام که کس را نگشت این عمارت تمام. سعدی (بوستان). ، خانه کردن آتش، پوشیده ماندن آتش و توسع یافتن آن چنانکه کس نبیند جای آنرا، خانه کردن کمان، کج شدن گوشه های کمان از وضع اصلی خود. (غیاث اللغات)
قایم شدن. مکان گرفتن. اقامت کردن. (آنندراج) : اعتمادش بود از روی قیاس خانه نتوان کرد در کوی قیاس. مولوی. یعنی خلاف رأی خداوند حکمت است امروز خانه کردن و فردا تحولی. سعدی. در دلم تا ماه حسنش کرد امشب خانه ای ابر نیسان شد دو چشم از گریۀمستانه ای. میرزاصدر (از آنندراج). ، خانه ساختن. خانه درست کردن: ای آنکه خانه بر ره سیلاب میکنی بر خاک رودخانه نباشد معولی. سعدی. مکن خانه بر راه سیل ای غلام که کس را نگشت این عمارت تمام. سعدی (بوستان). ، خانه کردن آتش، پوشیده ماندن آتش و توسع یافتن آن چنانکه کس نبیند جای آنرا، خانه کردن کمان، کج شدن گوشه های کمان از وضع اصلی خود. (غیاث اللغات)
آنکه در خانه نشیند، معزول. منعزل. بیکار از شغل دولتی. بیکاراز عمل، منزوی. عزلت گزین: هرکه چون سایه گشت خانه نشین تابش ماه و خور کجا یابد. ابن یمین. ، مغضوب
آنکه در خانه نشیند، معزول. منعزل. بیکار از شغل دولتی. بیکاراز عمل، منزوی. عزلت گزین: هرکه چون سایه گشت خانه نشین تابش ماه و خور کجا یابد. ابن یمین. ، مغضوب